آیا نگاه جدی و موشکافانه یا نگاه هنری و فلسفی به بازی اشتباه است؟ این نکته سبب پیشرفت صنعت گیم میشود یا به آنها ضربه میزند؟ در این مقاله به روشنگری در این باره میپردازیم.
نگاه جدی به بازی
فکر کردن و اهمیت دادن به بازیها، همانطور که به هر چیز دیگری اهمیت میدهیم، باعث ضعیفتر شدن آنها نمیشود. فکر کردن درباره اینکه بازیها تا چه حد میتوانند رشد کنند و از چه پتانسیلهایی برخوردار هستند، باعث لذتبخش نبودن آنان نخواهد شد. همانطور که نگاه کردن به بازیها به عنوان زمینهای که دارای ابعاد هنری است، آن هم زمانی که به تازگی در حال ورود به عرصه هنری خود هستند نیز کیفیت آنها را پایین نمیآورد. با تمام این تفاسیر، هر روز به تعداد افرادی که معتقدند بازیسازان با این روشها، میخواهند جذابیت بازیها را کاهش دهند، افزوده میشود. واضح است که بازیسازها میخواهند بازیهای جذابتری بسازند تا بتوانند افراد بیشتری را به محصولات خود جذب کنند و این خود این ادعا را رد میکند.
مشکل اصلی، دلیلی است که این افراد برای ادعاهای خود میآورند. آنها معتقدند که نباید جهان بازیها را بیش از اندازه کاوش کرد چرا که انجام مطالعات و تحقیقات در این موضوع، باعث کاهش لذت بازیها و جنبه جذاب آنها خواهد شد. این نظر، مشکل ساز بوده و نیازمند پاسخدهی مناسب است. برای پاسخدهی به این مسئله، باید به بررسی سایر زمینهها و ابزارهای تفریحی و هنری بپردازیم. آیا تا کنون سابقه داشته است که انجام مطالعات و تحقیقات پیرامون هر موضوعی، باعث از بین رفتن لذت آن موضوع شود؟ به عنوان مثال به فیلمها و فیلمسازان توجه کنید. فیلمسازان حرفه خود را طی سالیان سال و دهههای متمادی کاوش کرده و به مطالعه و تحقیق پیرامون عرصه خود پرداختهاند. این درست است که هر ساله تعدادی از فیلمهای هنری ساخته شده، نظر مخاطبان را به خود جلب نمیکنند و جذابیت خاصی ندارند اما با این وجود، هر ساله صدها و هزاران فیلم جذاب و دیدنی نیز تولید میشود که هم نظر مخاطبان و هم نظر منتقدان را به خود جلب میکنند.
نگاهی به خارج از صنعت گیم
جالب آن است که این روند، بدون توجه به میزان مطالعات صورت گرفته در زمینه فیلمسازی، ثابت بوده است. درحالی که به لطف این تحقیقات، فیلمهای بهتر و با کیفیتتری ساخته شدهاند. اگر به خاطر تلاشهای هنرمندان عرصه فیلمسازی نبود، فیلمهایی مثل تلقین یا هری پاتر، بخش اعظمی از جذابیت و زیبایی خود را از دست میدادند. اگر به خاطر افرادی که در طول صد سال، مرزها و محدودیتهای فیلمسازی را با مطالعه آن به عنوان یک رشته هنری جا به جا کردند نبود، فیلمهایی مثل تبدیل شوندگان هرگز نمیتوانستند چنین موفقیتی به دست آورند. اگر دوست ندارید فیلمهای صد سال پیش را ببینید، باید اعتراف کنید که مطالعات هنری در مورد فیلمسازی، این هنر را جذابتر، لذتبخشتر و پرطرفدارتر از قبل کرده است.
ادبیات نیز از این قضیه مستثنی نیست و کتابها در طول 200 سال گذشته، جذابتر و باکیفیتتر از همیشه بودهاند. بخشی از این پیشرفت به دلیل افزایش جمعیت کتابخوان است اما بخش اعظمی از آن نیز به لطف افرادی است که زندگی خود را وقف این کردند که چگونه میتوان ادبیات را به درجه اعلا و به تکامل رساند. به عنوان مثال، کتابهای “برای مرگ آرتور” و “بازی تاج و تخت” را با هم مقایسه کنید. قطعا این دو کتاب از نظر محتوایی بسیار متفاوت هستند اما به صورت کلی، بازی تاج و تخت برای مخاطب بسیار خوشخوانتر است و حس بهتری به او القا میکند. با وجود اینکه ابزار ادبی بسیار پیشرفت کرده است، اما ادیبان و نویسندگان هنوز هم به فکر ارتقاء آنها هستند. حال اگر تمام این تلاشها نبود، آیا فیلمها و کتابهای معروف و پرطرفدار امروزی نوشته میشدند؟
نگاهی به صنعت گیم
گذشته از بحث ادبیات و فیلم، به موضوع بازیها بپردازیم؛ آیا واقعاً بازیهای جذابی مثل World Of Warcraft میتوانستند بدون مطالعه، تفکر و تلاش در زمینه خلق عادتها ساخته شده و به چنین موفقیتی برسند؟ حقیقت آن است که همه ما، از وقتی به یاد داریم مشغول بازی کردن بازیهای مختف بودهایم. هیچکدام از ما دوست نداریم که شاهد تولید بازیهای خسته کننده باشیم، اما همه ما دوست داریم بازیهایی مثل؛ Mass Effect’s، Portal، Bioshok، و یا Call Of Duty را ببینیم و بازی کنیم. دلیل اینکه بازیسازان در تلاشاند تا دنیای بازیها را متحول کنند نیز همین است.
حقیقت تلخ است
اما موضوع غمگین کننده تری نیز وجود دارد. اکثر معترضان به موضوع کاوش و متحول سازی جهان بازیهای رایانهای، نه به دلیل اینکه نمیخواهند بازیها پیشرفت کنند، بلکه چون نمیخواهند بازیها از چیزی که آنها میشناسند فاصله بگیرند، اعتراض دارند. این امر کاملاً قابل درک است. بازیها، پناهگاه خیلی از افراد در دوران کودکی بودهاند. حال مردم از اینکه ممکن است با تغییر یافتن بازیها، پناهگاه خود را از دست بدهند، ناراحتاند. همانقدر که این فکر قابل درک و حتی قابل احترام است، معتقدیم که دری که با پیشرفتهای به عمل آمده، به روی جهان بازیهای کامپیوتری باز شده، بسته شدنی نیست و باید با این موضوع که بازیها فقط متعلق به خودمان نیستند کنار بیاییم. اما میتوانیم این پیشروی بازیهای رایانهای را هدایت کنیم و آنها را به سمت جذابیت بیشتر و پررنگتر کردن عوامل جذابیتشان سوق دهیم. همچنین در این مسیر باید جلوی افتادن بازیها در تلههایی همچون راحتی بیش از اندازه بازیها یا ساختن بازیهای اقتصادی را گرفت. در این راستا باید درک کرد که بازیهای هنری و یا کلیت موضوع بازیهای رایانهای به عنوان یک هنر، عامل تهدید کننده کیفیت بازیها نیست.
تهدید واقعی
تهدید اصلی این است که امروزه برای حضور و فعالیت در کسب و کارهای مرتبط با بازیهای رایانهای، نیازی به داشتن علاقه نسبت به بازیها نیست. از نظر ما، بزرگترین مشکلاتی که بازیها در حال رو به رو شدن با آن هستند، رکود و ماندن در حاشیه امن خود است. چرا که صنعت بازی سازی میتواند نیازهای مالی خود و کارکنانش را با فروختن همان چند سبک بازی تکراری فراهم کند. پرتگاه اصلی این است که فکر کنیم میتوانیم از افرادی که هیچ علاقهای به بازیها ندارند بخواهیم که با تغییراتی جزئی، تعداد زیادی بازیهای تکراری بسازند و گمان کنیم که این افراد در ساخت بازیها، از افرادی که نسخههای اصلی را ساختهاند موفقتر خواهند شد. مشکل دنیای بازیهای کامپیوتری، افرادی که بیش از اندازه به آن اهمیت میدهند نیست، بلکه افرادی است که هیچگونه اهمیتی به آن نمیدهند. این ترسناک نیست که اگر این جهان پیشروی کند، بلکه این ترسناک است که چه اتفاق میافتد، اگر بازیهای کامپیوتر از حرکت بایستند.